██▓▒مقالات مهندسی ░▓██

صنایع مکانیک مدیریت زبان

██▓▒مقالات مهندسی ░▓██

صنایع مکانیک مدیریت زبان

چالش‌های فراروی آینده مدیریت دانش در ایران

چالش‌های فراروی آینده مدیریت دانش در ایران

پس از قریب به چهار سال تجربه همکاری و مشاوره در پیاده‌سازی انواع راهکار‌های مدیریت دانش در بیش از 10 سازمان بزرگ ایرانی، نکته‌ای که این روز‌ها ذهن من را به شدت مشغول خود کرده، روندی است که مدیریت دانش طی آن در حال تبدیل به یک مکانیزم صرفا نمایشی و بدون بازخور‌های قابل توجه و بعضا بی هیچ نتیجه مشخصی شده است. رویکرد سازمان‌هایی که مدیریت دانش را درون خود توسعه می‌دهند و شرکت‌های فعال در حوزه مشاوره و حتی نهاد‌های دانشگاهی و تحقیقاتی به قدری نگران کننده شده است که انتظار اینجانب بر این است که ...

تا چند سال آینده از مدیریت دانش جز نامی باقی نماند. از این رو قصد دارم تا در طی یک سلسله مطالب پیرامون این موضوع، دلایل مختلف این مساله را از ابعاد مختلف با ذکر موارد عینی که خود تجربه مواجهه با آن‌ها در طول این سال‌ها داشته‌ام با مخاطبین محترم در میان بگذارم. بدون شک در این راه از نظرات سازنده کارشناسان و متخصصین امر بی‌نیاز نبوده و نخواهم بود.

مقدمه:

در نوشتار حاضر چالش‌های فراروی مدیریت دانش در ایران از بعد ذینفعان و بازیگران این حوزه مورد بررسی قرار گرفته است. مهم‌ترین بازیگران فعال در حوزه مدیریت دانش در ایران را می‌توان به چهار دسته اصلی تقسیم نمود:

1- سازمان‌هایی که خواهان پیاده‌سازی مدیریت دانش در مجموعه خود می‌باشند (کارفرمایان)؛

2- سازمان‌ها، شرکت‌ها و افرادی که پیاده‌سازی مدیریت دانش در سایر سازمان‌ها را برعهده می‌گیرند (مشاورین)؛

3- سازمان‌های تحقیقاتی، دانشگاه‌ها و سایر مراکز علمی که روند تحقیقات در حوزه مدیریت دانش را برعهده دارند؛

4- سازمان‌های و نهاد‌های نظارتی و قانون‌گذار.

در هریک از موارد، سعی شده تا حتی‌الامکان وضعیت موجود و عملکردی که هر یک از این بازیگران در حال حاضر در حوزه مدیریت دانش دارند، تشریح شود. در ادامه دلایل قرار گرفتن هر یک از این سازمان‌ها/ شرکت‌ها/ نهاد‌ها در وضعیت حاضر تشریح می‌شود. سپس نقشی که با توجه به رسالت هر یک از این بازیگران از آنان انتظار می‌رود مورد بررسی قرار گرفته و راهکار‌هایی برای خروج از وضعیت نامطلوب فعلی و حرکت در راستای رسیدن به موقعیت و نفش مطلوبی که از هر یک از بازیگران حوزه مدیریت دانش انتظار می‌رود، ارائه می‌شود.

 

1- سازمان‌هایی که خواهان پیاده‌سازی مدیریت دانش در مجموعه خود می‌باشند (کارفرمایان)؛

سابقه پیاده‌سازی مدیریت دانش در سازمان‌های ایرانی به حدودا سال 1384 باز می‌گردد. البته تا پیش از این تاریخ هم برخی تجربیات مرتبط با فرآیند‌های مدیریت دانش در برخی سازمان‌ها و عمدتا تحت نظر واحد‌های منابع انسانی و تحقیقات صورت پذیرفته بود که به دلیل عدم هدف‌مندی مشخص و مبتنی بودن بر یک برداشت کلی از مفاهیم مدیریت دانش عملا توجه چندانی به خود جلب نکردند. اما سال 1384 شاهد ظهور سازمان‌هایی بود که به دنبال راهکار‌هایی برای استخراج دانش‌های خبرگان خود در وهله اول و سپس تسهیم دانش‌های سازمانی میان کلیه اعضای سازمان بودند. بررسی و مرور سازمان‌هایی که خواهان پیاده‌سازی مدیریت دانش در ایران می‌باشند در قالب سیر پیاده‌سازی مدیریت دانش در ایرانو بر مبنای تقریبی روال تاریخی آن انجام گرفته است که در ادامه بدان پرداخته شده است.

1- شروعی نا امید‌کننده: پیاده‌سازی پروژه‌های استخراج دانش در صنعت نفت، گاز و پتروشیمی

مانند بسیاری دیگر از راهکار‌های مدیریتی، اقبال به مدیریت دانش نیز از سوی سازمان‌های حوزه نفت و گاز و پتروشیمی کشور آغاز شد. روی آوردن این سازمان‌ها به مدیریت دانش که بعضا سازمان‌های پژوهشی زیر مجموعه آن‌ها را نیز شامل می‌شد، هرچند در وهله اول امری بسیار خوشایند می‌نمود، اما در ادامه و با طی مدت زمانی بسیار کوتاه مشخص شد که دلیل روی آوردن این سازمان‌ها به مدیریت دانش نه یک نیاز منطقی و بر آمده از مطالعات عمیق در حوزه نیازمندی‌های دانشی سازمان بلکه ناشی از مجموعه‌ای از عوامل غیر علمی و محصول شرایط مقطعی بوده است. یکی از مهم‌ترین دلایلی که از سوی شرکت‌های زیر مجموعه وزارت نفت برای روی آوردن به مدیریت دانش عنوان می‌شد، بازنشستگی گسترده خبرگان این حوزه در دهه 80 شمسی بود. این دلیل که در ابتدا بسیار منطقی و موجه برای استفاده از راهکار‌های استخراج دانش خبرگان به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های مدیریت دانش می‌نمود؛ در حقیقت دغدغه‌ای بسیار بزرگ و دارای اثرات منفی آشکار و پنهان فراوانی بر عملکرد این سازمان‌ها بود. اما آنچه در این میان مورد غفلت واقع شد، لزوم حرکت هدف‌مند و با برنامه برای استخراج و بر هم‌نهی دانش‌های خبرگان سازمان‌ها و توجه به ایجاد دانش جمعی از دانش‌های استخراج شده بود. از دیگر عوامل بسیار موثر که منجر به شکست بی چون و چرای شرکت‌های نفتی خواهان استخراج دانش شد، عدم توجه به نیاز مبرم پروژه‌های استخراج دانش به یک فاز مطالعاتی تفصیلی در خصوص حوزه‌هایی که بنا بر ضرورت نیاز به استخراج دانش‌های آن‌ها از خبرگان بود و نیز توجه، نظارت و کنترل دقیق و آگاهانه بر عملکرد مشاورین مدیریت دانش بود که عملا از دانش‌های تخصصی حوزه نفت، گاز و پتروشیمی هیچ بهره‌ای نداشتند. عامل سوم نیز آفتی در کلیه برنامه‌های مدیریت دانش که هنوز هم مبنای محول ساختن انجام و یا عدم انجام پروژه‌های مدیریت دانش به شرکت‌های مشاور از سوی سازمان‌های کارفرما قرار می‌گیرد، یعنی نگاه صرف به توانمندی‌های نمایشی نرم‌افزار‌های عمدتا ناکارآمد ولی با جلوه‌های بصری زیبای حوزه مدیریت دانش بود. این نرم‌افزار‌ها که هنوز هم پروژه‌های مدیریت دانش با تکیه بر آن‌ها از سوی مشاورین اخذ می‌شود، به دلیل نمایش صرف اصطلاحا دانش‌های موجود در آن‌ها و انجام عملیات ساده جستجو، عملا پس از پایان پروژه‌های مدیریت دانش هیچ استفاده‌ای نداشته و دست نخورده باقی ماندند. در حقیقت شتاب و بی‌برنامگی متولیان امر چنان بود که خروجی این پروژه‌ها که به دست مشاورین حوزه مدیریت دانش انجام گرفت و بنا بر استخراج سال‌ها دانش و تجربیات بزرگ‌ترین خبرگان نفتی ایران در قالب یک پروژه حداکثر 9 ماه و با یک تیم بی‌تجربه و عملا حداکثر 5 نفره داشت! تبدیل به مجموعه خاطراتی بسیار سطحی و در برخی موارد کاملا نامرتبط با فرآیند‌های کسب و کار سازمان از سوی خبرگان شد. تنها عنصر بی تقصیر در این میان، خبرگان این سازمان‌ها بودند که بدون آن‌که هیچ‌گونه آموزشی در خصوص مدیریت دانش به آن‌ها صورت گیرد و یا حتی بدون اعلام قبلی در یک بازه زمانی مناسب پیش از مصاحبه‌های استخراج، صرفا با توجه به نامه‌ای دستوری که حاوی یک مشوق مادی بعضا توهین‌آمیز از سوی مدیران ارشد سازمان بود و نیز در میان همهمه دغدغه‌های کاری روزمره خود؛ تمامی تلاش خود را صادقانه به کار گرفتند تا 30 سال دانش و تجربه خود را در قالب کمتر از 4 ساعت مصاحبه در اختیار مصاحبه‌کنندگانی قرار دهند که عمدتا هیچ آشنایی با مبانی فعالیت سازمان و بعضا حتی آشنایی با مباحث مدیریت و استخراج دانش نداشتند!.

حتما تا اینجا نتیجه کار بر شما مخاطبین محترم نیز آشکار شده است. ملغمه‌ای از خاطرات بی‌هدف، نا مرتبط، ناقص و بدون قابلیت به کارگیری خبرگانی که در صورت استخراج هدفمند دانش می‌توانستند مجموعه‌ای بسیار ارزشمند از تجربیات گرانقدر خود را در اختیار سازمان قرار دهند؛ صرف مبالغ قابل توجهی از اعتبارات دولتی و هدر رفتن مدت زمان قابل توجهی از وقت سازمان و مدیران آن به شرکت در جلسات نمایشی دستاورد‌های عملا هیچ پروژه‌های استخراج دانش و در نهایت تحویل نرم‌افزاری به ظاهر زیبا و عملا غیر کاربردی از به اصطلاح بسته‌های دانشی سازمان.

با وجود مباحث عنوان شده بهتر است در انتهای این مرحله از مراحل سیر مدیریت دانش در ایران، مروری داشته باشیم بر عمده عواملی که موجبات شکست مطلق پروژه‌های استخراج دانش در شرکت‌های حوزه نفت، گاز و پتروشیمی ایران را فراهم آورد. عمده این دلایل به شرح زیر می‌باشد:

1.       شتابزدگی در برنامه‌ریزی‌ها و فرمایشی شدن و دستوری شدن اسخراج دانش خبرگان

2.       توجه صرف به جنبه نمایشی طرح و فدا نمودن دقت برای سرعت

3.       عدم انجام فاز مطالعات مقدماتی و نیاز سنجی دانشی

4.       برون‌سپاری توجیه ناپذیر کلیه مراحل استخراج به مشاورین خارج سازمان و رفع مسئولیت

5.       عدم تخصص و آشنایی مشاورین به حوزه نفت، گاز و پتروشیمی و حتی مباحث مدیریت دانش

6.       عدم توجه مشاور و کارفرما بر لزوم فرهنگ‌سازی و برنامه‌ریزی جهت ایجاد مشوق‌های مادی و معنوی متناسب برای خبرگان

7.       تکیه صرف بر نرم‌افزار‌هایی بسیار ناکارآمد و نمایشی جهت به نمایش در آوردن به اصطلاح دانش‌های استخراج شده

8.       اختصاص زمانی بسیار ناچیز و تقریبا توهین آمیز برای استخراج سال‌ها تجربیات بهترین خبرگان صنعت نفت کشور

9.       عدم توجه به لزوم آموزش‌های تخصصی مدیریت دانش به خبرگان و اختصاص زمانی مناسب برای آمادگی آنان پیش از مصاحبه‌ها

10.   رها نمودن موارد استخراج شده پس از مصاحبه‌ها و عدم انجام ارزیابی‌هایی به منظور تکمیل، ویرایش و یا غربال‌سازی آن‌ها

11.   عدم پیش‌بینی راهکاری برای یکپارچه‌سازی دانش‌ها به صورت کاربردی و ایجاد دانش‌های جمعی

12.   عدم وجود برنامه‌ریزی برای انجام مصاحبه‌ها قبل، حین و پس از مصاحبه با خبرگان